شرافتمند ماندن یا هیولا شدن؛ مسأله این است!
رنگ پریده و چشمانش در گودال سیاهی اسیر شده است، حالش خوب نیست و معلوم است در همین چند صبا از گذر زندگیاش، چرخ روزگار بر وفق مرادش نچرخیده است.
اهل یکی از شهرهای محروم کشور است، با شوفری خرج همسر و فرزند سه سالهاش را میدهد! خرجی و دخلی که با هم نمیخواند و این وادارش کرده است که به همراه فرزند خردسال و همسرش چند روز از ماه را برای مسافر کشی به تهران سفر کنند و تا زمان برگشت روزها را در پارک و شب ها را در ماشین بخوابند.
این سکانسی کوتاه از زندگی یکی از هزاران جوانان بیکار کشورمان است که نبود شغل و درآمد کم آنها را مجبور به کشیدن رنج و خطری کرده است که شاید در به وجود آمدن بخشی از آن بیگناه باشند.
خطر و رنجی که گاهی به قیمت جانشان در تصادفات جادهای تمام میشود و علتش در هیچ جایی هم ثبت نمیشود!
شاید بیان کردن اینکه نرخ بیکاری در کشور بخصوص در استانهای لرستان، کرمانشاه، ایلام و کهکیلویه و چه و چه! بالاست، تورم به ۴۰ درصد رسیده است و زیرساختهای مناسب برای اشتغال جوانان وجود ندارد و گرفتار پاشنه آشیل همه ماجراها،”تحریم” هستیم!؛ تکرار مکرراتی باشد که ما را به پذیرش بخشی از مشکلات عادت داده است؛ که در این رابطه چالز داهیک نویسنده نامی کتاب “قدرت عادت” در تحقیقات علمی و اجتماعی خود چه زیبا به توصیف اسیر شدن ذهن انسان در حلقه عادت، میپردازد.
حقیقتاً شنیدن روزانه اخبار اختلاسهای چند هزار میلیاردی، رفتن جوانان نخبه از کشور، تاکیدات کلی و بدون نگاه علمی مسئولین به دغدغههای اجتماعی، انتشار آمارهای بیکاری در سایه بیتوجهی مسئولین، افزایش روز افزون آلودگی و جمعیت تهران به دلیل مهاجرت خانوادههای جویای کار، تعطیلی صنایع، بگیر و ببندهای سیاسی و اقتصادی و… بسیاری از مسئولین را گرفتار عادتی به نام بیتفاوتی، پوست کلفت شدن در برابر مشکلات کرده است!
پوست کلفت شدنی که موریانهوار در حال تخریب ساختارهای اجتماعی می باشد که قطعا تاوان سنگینی را به بار خواهد نشاند؛ به گونهای که مهران مدیری در سریال طنز جدید خود به نام هیولا زنگ خطر شرافتهایی که در جامعه امروز ما تبدیل به هیولا می شوند را به صدا درآورده است.
طنزی که ممکن است به جای خنده مردم و اشک مسوولین در نهایت نتیجه عکس داشته باشد و اختلاس، پولشویی، دزدی، دروغ را عادی جلوه دهد و هیولا شدن را به نوعی به یک فرهنگ تبدیل کند. آن زمان با این معضل فرهنگی و اجتماعی چه باید کرد؟!!
حال سوای از وجود مشکلاتی که تاثیر منفی آن ها در وضعیت کشور بر کسی پوشیده نیست، جای بسی تأمل در این نکته است که هرکدام از مسئولین و یا شاید خود ما در هر منصب و جایگاه اجتماعی چقدر در هیولا شدن و حفظ شرافت یکدیگر سهیم هستیم.!
چه تلاشهایی برای خوشبختی و رفاه یکدیگر میتوانستیم انجام دهیم اما نکردیم یا در توانمان هست و انجام نمیدهیم!؟
شاید اگر هرکدام از ما به مانند بسیاری از مردم جوامعی که اکنون به توسعه یافتگی و رفاه رسیدهاند، نسبت به آینده کشور و حال یکدیگر احساس مسئولیت داشته باشیم و تلاشمان را برای خوب کردن حال همدیگر افزایش دهیم، گرفتار رنجی که اکنون میبریم نباشیم؛ و پروین اعتصامی چه زیبا میسراید:
خرم آن کس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است./فارس
نگارنده: فرزانه صادقی فرد