خوشا بر من که تو را دیدم و…
آنگاه که چشمان تو را دیدم
احساس عجیبی در من هویدا شد
احساسی از جنس تولد دوباره
تولدی توأم با نور و امید
و عشق و محبت
و به زیبایی پاییز رنگارنگ
و در انتظار بهاری دیگر…
آری چشمان تو معجزه گرند
و لبهای تو کیمیای هستی
برای منی که تنها دلخوشی اش این معجزه الهیست د
لخوشی بزرگی که به تمام دنیا می ارزد
دنیایی که در برابر زیبایی تو حقیر است
پس خوشا بر من، که تو را دیدم و عاشقت شده ام